Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (9143 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
überschrift {f} U سرفصل، عنوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Adresse {f} U عنوان
Themen {pl} U عنوان ها
Anrede {f} U عنوان
Beiwort {n} U عنوان
Beiname {m} U عنوان
Thema {n} U عنوان
Namen {pl} U عنوان ها
Aufschrift {f} U عنوان
Name {m} U عنوان
zum Beispiel U به عنوان مثال
Adelsprädikat {n} U عنوان اشرافیت
Buchtitel {m} U عنوان کتاب
Doktorwürde {f} U عنوان دکتری
Betitelung {f} U عنوان گذاری
erkennen [an; als] U بازشناختن [از.به عنوان]
wiedererkennen [an; als] U بازشناختن [از.به عنوان]
Doktor {m} U عنوان دکتری
Berufsbezeichnung {f} U عنوان شغلی
Baronin {f} U بارونس [عنوان اشرافی زن]
Baron {m} U بارون [عنوان اشرافی]
Keine Ursache! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Gern geschehen! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Nichts zu danken! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Nimm es zum Andenken! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
Er wurde als Verräter enttarnt. U او [مرد ] به عنوان خیانتکار افشا شد.
handeln [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
agieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
fungieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
als etwas dienen U به کار رفتن به عنوان چیزی
als etwas fungieren U به کار رفتن به عنوان چیزی
Briefkopf {m} U عنوان چاپی بالای کاغذ
Eidgenossenschaft {f} U عنوان رسمی کنفدراسیون سوئیس
Barrikade {f} U مانع خیابانی [به عنوان سنگر]
fungieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
agieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
adlig sein U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
handeln [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
Er arbeitet als Ingenieur. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
Erzherzog {m} U دوک بزرگ [عنوان شاهزادگان اتریش]
Jede Krise sollte als Chance gesehen [betrachtet] werden. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
sprechen für [als Vertreter] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Willst du mit mir ausgehen? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Die katholische Kirche bietet sich als Beispiel an. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Er sieht schlechterdings jedes Angebot als mögliche Falle. U او [مرد] تقریبا هر پیشنهادی را به عنوان تله احتمالی می بیند.
ausgehen U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
die traditionelle Mittelschicht U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
auf frischer Tat U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
in flagranti U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Man kann aus einem Esel kein Rennpferd machen. <idiom> U اگر خیار را رنگ بزنی نمی توانی آن را به عنوان موز بفروشی.
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Tribut {m} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Abgabe {f} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Jemanden als Jemand verpflichten U کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
Recent search history Forum search
2Arschloch
1ابیکه رویه زمین ریخته رو نمیشه جمعش کرد
1präposition
1Runden
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com